رمان : دیدار اول
part³
(راستش یادم رفته بود برای همه لباس انتخاب کنم بخاطر همین الان انتخاب کردم )
اسلاید دومی لباس امیلی اسلاید سومی لباس پانسی اسلاید چهارمی لباس تئودور اسلاید پنجمی لباس متئو اسلاید ششمی لباس لورنزو اسلاید هفتمی لباس ریگولوس اسلاید هشتمی لباس دریکو اسلاید نهمی لباس بیلیز اسلاید دهمی لباسی که ا.ت برای مهمونی تئودور می پوشه
از دید ا.ت
*بعد از اینکه به هاگوارتز رسیدیم چون هنوز از دست تئودور ناراحت بودم نرفتم دنبالش و با امیلی رفتیم چمدان هامون رو گرفتیم و به سمت کلید دار خوابگاه ها رفتیم توی راه در مورد اینکه اتاق هامون تک نفره باشه ولی کنار هم باشه تا همیشه کنار هم باشیم چون من با هاگوارتز آشنایی نداشتم و بعد از گرفتن کلید به سمت خوابگاه ها رفتیم تا چمدان هامون رو بزاریم توی اتاق هامون بعد به همراه امیلی به سرسرا رفتیم اونجا دوباره با تئودور و متئو و بقیه پسرای اسلیترین رو به رو شدم لحظه ای که امیلی متئو رو دید هم دیگر رو بغل کردند اول فکر کردم که متیو و امیلی با هم دیگه رابطه دارن ولی بعد امیلی گفت متیو داداش بزرگترش هست خیلی خوش حال بودم بعد رفتم کنار امیلی و بقیه پسرا نشستم ولی این بار از لج تئودور با همشون خیلی گرم گرفتم * دستم رو برای آشنایی با بقیه دراز کردم ا.ت : سلام من تینام دریکو : مالفوی دریکو مالفوی لبخند زدم و به همین جوری با پانسی و بیلیز و ریگولوس هم آشنا شدم با اینکه تئودور کل تایم داشت با نگاهش منو می خورد ولی از اینکه تونستم لجش رو در بیارم لذت میبردم بعد پروفسور دامبلدور شروع کرد به سخنرانی و بعد پروفسور مگونگول سال اولی هارو گروه بندی کرد بعد همون جور که توی سرسرا بودیم لورنزو رو به تئودور گفت لورنزو : تئو تو گفتی هر وقت که خواهرت بیاد یه مهمونی خودمونی تو خونت میگیری خوب حالا که خواهرت اومده نمی خوای مهمونی بگیری ؟ تئودور : کی گفتم ؟لورنزو : دو روز پیش خودت تو گپ گفتی اگه خواهرم بیاد یه مهمونی خودمونی میگیری اگه گردن نگیری میتونم صفحه چت نشون بدم * لبخند * تئودور : باش قبول خب کی بگیرم ؟متیو : همین امشب چون فردا شب به مناسبت شروع شدن هاگوارتز یول بال داریم توی تئودور : باش قبول ساعت چند میاین لورنزو : بعد از شام میشه همون ساعت هفت خوبه؟ تئودور : باش خی همین جمع ساعت هفت خونه ی من آدرس که تو گپ میفرستم امیلی : ا.ت شمارت رو بده تو گپ عضوت کنم ا.ت : باش (بعد از دادن شماره ) امیلی : پانسی چی می پوشی ؟پانسی : همون کت دامن مشکیه تو چی می پوشی؟ امیلی : نمی دونمممم ..... ولی یکی پیدا میکنم که بپوشم ( شرمنده بقیه می ره واسه پارت بعد)
امیدوارم خوشتون اومده باشه
(راستش یادم رفته بود برای همه لباس انتخاب کنم بخاطر همین الان انتخاب کردم )
اسلاید دومی لباس امیلی اسلاید سومی لباس پانسی اسلاید چهارمی لباس تئودور اسلاید پنجمی لباس متئو اسلاید ششمی لباس لورنزو اسلاید هفتمی لباس ریگولوس اسلاید هشتمی لباس دریکو اسلاید نهمی لباس بیلیز اسلاید دهمی لباسی که ا.ت برای مهمونی تئودور می پوشه
از دید ا.ت
*بعد از اینکه به هاگوارتز رسیدیم چون هنوز از دست تئودور ناراحت بودم نرفتم دنبالش و با امیلی رفتیم چمدان هامون رو گرفتیم و به سمت کلید دار خوابگاه ها رفتیم توی راه در مورد اینکه اتاق هامون تک نفره باشه ولی کنار هم باشه تا همیشه کنار هم باشیم چون من با هاگوارتز آشنایی نداشتم و بعد از گرفتن کلید به سمت خوابگاه ها رفتیم تا چمدان هامون رو بزاریم توی اتاق هامون بعد به همراه امیلی به سرسرا رفتیم اونجا دوباره با تئودور و متئو و بقیه پسرای اسلیترین رو به رو شدم لحظه ای که امیلی متئو رو دید هم دیگر رو بغل کردند اول فکر کردم که متیو و امیلی با هم دیگه رابطه دارن ولی بعد امیلی گفت متیو داداش بزرگترش هست خیلی خوش حال بودم بعد رفتم کنار امیلی و بقیه پسرا نشستم ولی این بار از لج تئودور با همشون خیلی گرم گرفتم * دستم رو برای آشنایی با بقیه دراز کردم ا.ت : سلام من تینام دریکو : مالفوی دریکو مالفوی لبخند زدم و به همین جوری با پانسی و بیلیز و ریگولوس هم آشنا شدم با اینکه تئودور کل تایم داشت با نگاهش منو می خورد ولی از اینکه تونستم لجش رو در بیارم لذت میبردم بعد پروفسور دامبلدور شروع کرد به سخنرانی و بعد پروفسور مگونگول سال اولی هارو گروه بندی کرد بعد همون جور که توی سرسرا بودیم لورنزو رو به تئودور گفت لورنزو : تئو تو گفتی هر وقت که خواهرت بیاد یه مهمونی خودمونی تو خونت میگیری خوب حالا که خواهرت اومده نمی خوای مهمونی بگیری ؟ تئودور : کی گفتم ؟لورنزو : دو روز پیش خودت تو گپ گفتی اگه خواهرم بیاد یه مهمونی خودمونی میگیری اگه گردن نگیری میتونم صفحه چت نشون بدم * لبخند * تئودور : باش قبول خب کی بگیرم ؟متیو : همین امشب چون فردا شب به مناسبت شروع شدن هاگوارتز یول بال داریم توی تئودور : باش قبول ساعت چند میاین لورنزو : بعد از شام میشه همون ساعت هفت خوبه؟ تئودور : باش خی همین جمع ساعت هفت خونه ی من آدرس که تو گپ میفرستم امیلی : ا.ت شمارت رو بده تو گپ عضوت کنم ا.ت : باش (بعد از دادن شماره ) امیلی : پانسی چی می پوشی ؟پانسی : همون کت دامن مشکیه تو چی می پوشی؟ امیلی : نمی دونمممم ..... ولی یکی پیدا میکنم که بپوشم ( شرمنده بقیه می ره واسه پارت بعد)
امیدوارم خوشتون اومده باشه
- ۷.۲k
- ۳۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط